نگرش‌های اشتباه بورسی


اگر تمام ظرفیت های چابهار محقق شود، نه تنها می تواند به دروازه تجارت هند با اروپا، روسیه و کشورهای CIS تبدیل شود، بلکه به یکی از مهم ترین بنادر در جهان تبدیل می شود

رهبری در یک تیم یا سازمان چیست؟

آیا می‌دانید رهبری چیست و چند نوع است؟ یا با تفاوت‌های آن با مدیریت آشنا هستید؟ رهبر شامل سرپرستی گروهی است که به منظور دسترسی به اهداف مشترک گرد هم آمده‌اند. فردی که رهبری گروه را بر عهده می‌گیرد تلاش می‌کند در راستای اهداف سازمان چشم انداز روشنی برای آن ایجاد کند. در واقع رهبر باید با استراتژی خاصی که از هنر و استعداد ذاتی او برای سرپرستی نشات می‌گیرد، انگیزه لازم برای تأمین نیازها و رسیدن به اهداف شرکت را در زیر مجموعه خود ایجاد کند. رهبر نقش پررنگی در انجام و جهت‌گیری درست کارها دارد.

اگر مشتاق دریافت اطلاعات بیشتری در رابطه با موارد ذکر شده هستید، پیشنهاد می‌دهیم، با این مقاله از سایت پادکست دومان سهند همراه شوید و با مفهوم رهبری و دیگر موضوعات مرتبط با آن بیشتر آشنا شوید.

رهبری چیست؟

رهبری واژه‌ای هیجان‌انگیز، الهام بخش و پویا است. زیرا شخص رهبر همواره تلاش می‌کند، با الگوبرداری از جایی زمینه را برای موفقیت تیم خود فراهم سازد. بنابراین زمانی که قرار است شخصی رهبری و هدایت تیم یا گروهی را بر عهده بگیرد، باید مهارت و هنر کافی برای مدیریت تیم در راستای هدف مورد نظر را داشته باشد. همچنین باید قدرت یافتن روشی کارآمد و کاربردی برای دستیابی به آن چیزی که هدف مشترک تیم است، نیز در وجود او نهادینه باشد.

جالب است بدانید، هر فرد و هر رهبری تعریف و برداشت متفاوتی نگرش‌های اشتباه بورسی از رهبری دارد. پس هر فردی که رهبری گروه یا سازمانی را بر عهده بگیرید باید بتواند برای خود یک تعریف مشخصی از رهبری داشته باشید. تعریفی که هم راستا با اهداف مشترک تیمی باشد که رهبریش را بر عهده گرفته است.

البته ناگفته نماند که تعریف رهبری با توجه به فرهنگ‌های مختلف نیز می‌تواند متفاوت باشد و حتی اگر جای رهبر با شخص دیگری عوض شود و شخص جدید به جای رهبر اولیه، رهبری تیم را بر عهده بگیرد، تعریف متفاوت از آن چیزی که رهبر اولیه از رهبری دارد، ارایه می‌دهد. به همین دلیل ناخودآگاه با تغییر رهبر استراتژی تیم نیز متحول می‌شود

رهبری سازمانی چیست؟

مفهوم واژه رهبری سازمانی، تعاریف متنوعی دارد. اما به‌طور کلی هر فردی به عنوان یک رهبر سازمانی، باید بتواند به خود و افراد حاضر در سازمان جهت انجام درست کارها کمک کند. همچنین رهبر باید قادر باشد جهت‌گیری مشخصی به سازمان بدهد و چشم انداز مشخصی از اهداف سازمان ایجاد کنید. در واقع رهبری سازمان به معنی، ایجاد نقشه جهت پیروزی است یا رسیدن به نقطه‌ای که هدف سازمان است.

رهبری سازمان نیز همانند رهبری کاملاً مهیج، الهام بخش و پویا است. یک رهبر سازمانی باید از مهارت‌های مدیریتی قابلی بهره‌مند باشد. به نحوی که بتواند یک چشم انداز الهام بخش برای آینده سازمان تعیین کند و انگیزه لازم را جهت رسیدن نگرش‌های اشتباه بورسی به چشم انداز تعیین شده برای افراد سازمان ایجاد کند. همچنین باید قدرت انتقال چشم انداز را داشته باشد و بتواند سازمان را در دستیابی به چشم انداز بسازد.

تفاوت رهبری سازمانی با مدیریت چیست؟

مدیریت با رهبری تفاوت دارد. یک مدیر جهت رسیدن به هدفی مشخص به بهترین شکل ممکن، به دنبال منابعی است که با توجه به آن کارهایی را انجام دهد. اما رهبر نقش هدایتی دارد و اقدام به تعریف چشم انداز می‌کند. به طور کلی مهمترین تفاوت‌های قابل ذکر برای رهبری به شرح زیر است:

  • تمرکز رهبر بر روی اهداف و چشم انداز است. اما مدیر اغلب بر وظایف سازمان تمرکز می‌کند. رهبران اقدام به جهت‌گیری در راستای اهداف و چشم انداز می‌کنند و تصویری کلان برای سازمان یا تیم می‌آفرینند و حتی امکان دارد گاهی نیز قانون شکنی کنند. اما مدیران استاد وظیفه بوده و کاملاً مطابق با سیاست‌های تعیین شده برای گروه عمل می‌کنند.
  • رهبران در نوک پیکان نوآوری بوده و همواره اقدام به خلق ایده می‌کنند. اما مدیران ایده‌ای ایجاد نمی‌کنند و نقش اجرایی ایده‌های ایجاد شده را دارند.
  • رهبران ریسک‌پذیر هستند در حالی که مدیران تلاش می‌کنند امکان وقوع ریسک را به حداقل ممکن برساند. در واقع این شخص شیوه نگارشی متفاوتی نسبت به تغییرات و راهکارهای جدید دارد.
  • رهبران نقش تشویقی دارند در صورتی که نقش مدیران دستوری است و اصولی شفاف را در مورد جنبه‌های متفاوت دارند.
  • رهبران نیاز به چالش کشیدن وضعیت سازمان دارند و معمولاً برخلاف حرکت جریان حرکت می‌کنند. اما مدیران در مقابل حرکت جهت جریان قرار گرفته و برای حفظ وضعیت کنونی تلاش می‌کنند.
  • رهبران به اعضای گروه انگیزه می‌دهند. درصورتی که مدیران اغلب نقش تأیید کردن دارند و از چشم‌اندازی شفاف برخوردار هستند.
  • رهبران قانون شکن هستند و پیشرفت نهایی را بر رعایت قوانین ترجیح می‌دهند. در صورتی که مدیران از قانون تبعیت می‌کنند.
  • رهبران تلاش می‌کنند، اعتماد اعضای گروه جلب کنند. اما مدیران اغلب درصدد کنترل وضعیت هستند.
  • رهبران در راستای پرورش نوآوری گام برمی‌دارند، اما مدیران وظایف گروه را بین اعضا تقسیم کرده و وظایف را محول می‌کنند.

انواع رهبری سازمان

همانطور که گفتیم رهبری تعریف بسیار متعددی دارد. بنابراین وجود بینش‌های مختلف در رابطه با رهبری سبب شده است رهبری سازمان دارای انواع مختلفی باشد:

  • رهبری اقتدارگرایانه: در این سبک رهبری، رهبر سازمان قدرت و اقتدار قانونی دارد و بدون مشورت با اعضای سازمان، تصمیمات را می‌گیرد.
  • رهبری بوروکراتیک: این سبک تقریباً مشابه رهبری اقتدارگرایانه است و وظایف اعضای گروه را به صورت دقیق مشخص می‌کند. منتهی همه اقدامات او بر اساس سیاست‌ها و دستورات سازمان صورت می‌گیرد.
  • رهبری کاریزماتیک: این شیوه رهبری با عنوان فرهمند نیز خوانده می‌شود و معمولاً این نوع رهبر در دوران بحران و بی‌ثباتی سازمان شکل می‌گیرد.
  • رهبری مشارکتی: این سبک رهبری همان سبک دموکراتیک است که همه اعضای سازمان در تصمیم‌گیری‌های آن مشارکت می‌کنند.
  • رهبری تفویضی: در این سبک رهبری اختیارات به طور کامل به زیر دستان واگذار می‌شود و رهبر در هیچ اموری دخالت نمی‌کند.

رهبری چه تأثیری بر سازمان دارد؟

رهبری در حوزه رفتار سازمانی و روابط انسانی مهمترین موضوع بوده و رهبر نفوذپذیرتربن و تأثیرگذارترین فرد بر اعضای سازمان است. همانطور که متوجه شدید، مفهوم قدرت با مفهوم رهبر کاملاً متفاوت بوده و رهبر رابطه بسیار نزدیکی با اعضای سازمان دارد.

منتهی بینش رهبری برای نفوذ با قدرت تفاوت دارد. به هر حال رهبر می‌تواند با در پیش گرفتن بینش و استراتژی کاربردی منجر به الهام بخشی اعضای سازمان شده و انگیزه لازم برای رسیدن به هدف مشترک تیم را در اعضا به وجود می‌آورد.

نتیجه‌گیری

با توجه به توضیحات ارائه شده باید گفت که رهبری واژه‌ای هیجان‌انگیز، الهام بخش و پویا است. شخص رهبر همواره تلاش می‌کند، با الگوبرداری از جایی زمینه را برای موفقیت تیم خود فراهم سازد. شخص رهبر هدایت تیم یا گروهی را بر عهده می‌گیرد و همواره تلاش می‌کند، چشم‌اندازی روشن از اهداف گروه یا سازمان را برای اعضای آن در راستای اهداف سازمان ایجاد کند.

شخص رهبر باید مهارت و هنر کافی برای مدیریت تیم در راستای هدف مورد نظر را داشته باشد. همچنین باید قدرت یافتن روشی کارآمد و کاربردی برای دستیابی به آن چیزی که هدف مشترک تیم است، نیز در وجود آن نهادینه باشد. رهبری با مدیریت تفاوت دارد و مدیریت نسبت به رهبری اقتدار بیشتری دارد و اغلب قانونمند است. اما رهبر چندان در قید و بند قوانین نیست و در سبک‌های مختلفی وجود دارد. برای رهبری در سازمان شما نیاز به تمامی این عوامل تاثیر گذار و نگرشهای درست دارید.

** این محتوا صرفا جنبه تبلیغاتی دارد و توسط سفارش دهنده آن تهیه و تنظیم شده است

مظفری: داور سه پنالتی استقلال را ندید

داور بین‌المللی سابق فوتبال ایران گفت: داور در بازی استقلال و فولاد سه پنالتی مسلم آبی‌پوشان را ندید.

به گزارش مشرق ، نوید مظفری در مورد وضعیت داوری فوتبال در لیگ برتر و اعتراض شدید استقلالی‌ها به داوری عنوان کرد: در آن مسابقه داور سه پنالتی استقلال را ندید. ۲ پنالتی روی مهدی قائدی رخ داد و یک پنالتی هم در دقیقه ۷۹ بود که داور برای استقلال کرنر گرفت! در بازی پیکان و آلومینیوم اراک داور گل را مردود اعلام کرده و برای آلومینیوم پنالتی گرفته است! مگر می شود شما گل را بخاطر پنالتی مردود کنید؟! بهترین اتفاق برای یک تیم گلزنی است. در بازی ملوان و نفت آبادان داور با وجود اینکه در ۵ متری صحنه است ولی به دلیل جاگیری اشتباه پنالتی مسلم روی بازیکن ملوان را نمی‌بینید. من نمی‌گویم این اشتباه‌های داوری عمدی رخ می‌دهد بلکه منظورم این است که به داوران آموزش‌ لازم و راهکار لازم داده نمی‌شود. نتیجه‌اش همین شرایط داوری است.

نیاوردن VAR به فوتبال ایران پشت پرده دارد

مظفری: داور سه پنالتی استقلال را ندید

وی در مورد اینکه اما مسئولان داوری فوتبال کشورمان مدعی هستند هیچ پنالتی در این بازی برای استقلال رخ نداده گفت: در یک صحنه که مدافع فولاد پایش را روی پای مهدی قائدی می‌گذارد و پنالتی کاملا واضح است دو صحنه دیگر را نمی‌دانم آنها چه دیده‌اند؟! از نظر مدیریتی حمایت از زیر مجموعه درست اما نباید حمایت اشتباهی انجام داد. حمایت اشتباه فقط سیگنال اشتباه به داوران ارسال می‌کند. بهتر بود کمیته داوران اعلام می‌کرد داور مرتکب اشتباه شده است زیرا قبول اشتباه دیگر تغییری در نتیجه ایجادنمی‌کند همانطور که اگر به اشتباه از داور حمایت کنید هم نتیجه تغییر نخواهد کرد.

مظفری: داور سه پنالتی استقلال را ندید

مظفری با تاکید بر سلامت داوران و اینکه نگرش‌های اشتباه بورسی آنها تلاش می‌کنند بهترین عملکرد خود را در میدان داشته‌ باشند، گفت: هیچ داوری نمی‌خواهد بیاید سه پنالتی را نگیرد تا نتیجه بازی تغییر کند این مسایل و اتفاقات به دلیل نبود آموزش صحیح و عدم راهکار به داوران رخ می‌دهد. وقتی به داور بگویید در این صحنه اشتباه کردید که پنالتی نگرفتید و باید مثلا در جاگیری دقت داشته باشید و درست عمل کنید بهتر از حمایت نابجاست. واقعا به داوران ما آموزش لازم داده می‌شود؟ اگر از ۲۰ داور کشورمان امتحان کتبی بگیرید شاید نیمی از آنها مردود شوند! در حالیکه آنها تصور می‌کنند بهترین هستند.

وی تاکید کرد: در کشور آلمان که همه جور امکانات و تکنولوژی داوری هم در فوتبال هست از داوران امتحان‌های کتبی به طور مستمر گرفته می‌شود تا آنها مدام قوانین را هم مرور کنند. ولی الان شما به عنوان خبرنگار با هیات فوتبال هر استانی که دوست داریدتماس بگیرید و بگویید مسئول آموزش داوران شما اسمش چیست؟ از شما می‌پرسند بله؟!! بنابراین باید به داوران آموزش لازم داده شود.

رهبری در یک تیم یا سازمان چیست؟

آیا می‌دانید رهبری چیست و چند نوع است؟ یا با تفاوت‌های آن با مدیریت آشنا هستید؟ رهبر شامل سرپرستی گروهی است که به منظور دسترسی به اهداف مشترک گرد هم آمده‌اند. فردی که رهبری گروه را بر عهده می‌گیرد تلاش می‌کند در راستای اهداف سازمان چشم انداز روشنی برای آن ایجاد کند. در واقع رهبر باید با استراتژی خاصی که از هنر و استعداد ذاتی او برای سرپرستی نشات می‌گیرد، انگیزه لازم برای تأمین نیازها و رسیدن به اهداف شرکت را در زیر مجموعه خود ایجاد کند. رهبر نقش پررنگی در انجام و جهت‌گیری درست کارها دارد.

اگر مشتاق دریافت اطلاعات بیشتری در رابطه با موارد ذکر شده هستید، پیشنهاد می‌دهیم، با این مقاله از سایت پادکست دومان سهند همراه شوید و با مفهوم رهبری و دیگر موضوعات مرتبط با آن بیشتر آشنا شوید.

رهبری چیست؟

رهبری واژه‌ای هیجان‌انگیز، الهام بخش و پویا است. زیرا شخص رهبر همواره تلاش می‌کند، با الگوبرداری از جایی زمینه را برای موفقیت تیم خود فراهم سازد. بنابراین زمانی که قرار است شخصی رهبری و هدایت تیم یا گروهی را بر عهده بگیرد، باید مهارت و هنر کافی برای مدیریت تیم در راستای هدف مورد نظر را داشته باشد. همچنین باید قدرت یافتن روشی کارآمد و کاربردی برای دستیابی به آن چیزی که هدف مشترک تیم است، نیز در وجود او نهادینه باشد.

جالب است بدانید، هر فرد و هر رهبری تعریف و برداشت متفاوتی از رهبری دارد. پس هر فردی که رهبری گروه یا سازمانی را بر عهده بگیرید باید بتواند برای خود یک تعریف مشخصی از رهبری داشته باشید. تعریفی که هم راستا با اهداف مشترک تیمی باشد که رهبریش را بر عهده گرفته است.

البته ناگفته نماند که تعریف رهبری با توجه به فرهنگ‌های مختلف نیز می‌تواند متفاوت باشد و حتی اگر جای رهبر با شخص دیگری عوض شود و شخص جدید به جای رهبر اولیه، رهبری تیم را بر عهده بگیرد، تعریف متفاوت از آن چیزی که رهبر اولیه از رهبری دارد، ارایه می‌دهد. به همین دلیل ناخودآگاه با تغییر رهبر استراتژی تیم نیز متحول می‌شود

رهبری سازمانی چیست؟

مفهوم واژه رهبری سازمانی، تعاریف متنوعی دارد. اما به‌طور کلی هر فردی به عنوان یک رهبر سازمانی، باید بتواند به خود و افراد حاضر در سازمان جهت انجام درست کارها کمک کند. همچنین رهبر باید قادر باشد جهت‌گیری مشخصی به سازمان بدهد و چشم انداز مشخصی از اهداف سازمان ایجاد کنید. در واقع رهبری سازمان به معنی، ایجاد نقشه جهت پیروزی است یا رسیدن به نقطه‌ای که هدف سازمان است.

رهبری سازمان نیز همانند رهبری کاملاً مهیج، الهام بخش و پویا است. یک رهبر سازمانی باید از مهارت‌های مدیریتی قابلی بهره‌مند باشد. به نحوی که بتواند یک چشم انداز الهام بخش برای آینده سازمان تعیین کند و انگیزه لازم را جهت رسیدن به چشم انداز تعیین شده برای افراد سازمان ایجاد کند. همچنین باید قدرت انتقال چشم انداز را داشته باشد و بتواند سازمان را در دستیابی به چشم انداز بسازد.

تفاوت رهبری سازمانی با مدیریت چیست؟

مدیریت با رهبری تفاوت دارد. یک مدیر جهت رسیدن به هدفی مشخص به بهترین شکل ممکن، به دنبال منابعی است که با توجه به آن کارهایی را انجام دهد. اما رهبر نقش هدایتی دارد و اقدام به تعریف چشم انداز می‌کند. به طور کلی مهمترین تفاوت‌های قابل ذکر برای رهبری به شرح زیر است:

  • تمرکز رهبر بر روی اهداف و چشم انداز است. اما مدیر اغلب بر وظایف سازمان تمرکز می‌کند. رهبران اقدام به جهت‌گیری در راستای اهداف و چشم انداز می‌کنند و تصویری کلان برای سازمان یا تیم می‌آفرینند و حتی امکان دارد گاهی نیز قانون شکنی کنند. اما مدیران استاد وظیفه بوده و کاملاً مطابق با سیاست‌های تعیین شده برای گروه عمل می‌کنند.
  • رهبران در نوک پیکان نوآوری بوده و همواره اقدام به خلق ایده می‌کنند. اما مدیران ایده‌ای ایجاد نمی‌کنند و نقش اجرایی ایده‌های ایجاد شده را دارند.
  • رهبران ریسک‌پذیر هستند در حالی که مدیران تلاش می‌کنند امکان وقوع ریسک را به حداقل ممکن برساند. در واقع این شخص شیوه نگارشی متفاوتی نسبت به تغییرات و راهکارهای جدید دارد.
  • رهبران نقش تشویقی دارند در صورتی که نقش مدیران دستوری است و اصولی شفاف را در مورد جنبه‌های متفاوت دارند.
  • رهبران نیاز به چالش کشیدن وضعیت سازمان دارند و معمولاً برخلاف حرکت جریان حرکت می‌کنند. اما مدیران در مقابل حرکت جهت جریان قرار گرفته و برای حفظ وضعیت کنونی تلاش می‌کنند.
  • رهبران به اعضای گروه انگیزه می‌دهند. درصورتی که مدیران اغلب نقش تأیید کردن دارند و از چشم‌اندازی شفاف برخوردار هستند.
  • رهبران قانون شکن هستند و پیشرفت نهایی را بر رعایت قوانین ترجیح می‌دهند. در صورتی که مدیران از قانون تبعیت می‌کنند.
  • رهبران تلاش می‌کنند، اعتماد اعضای گروه جلب کنند. اما مدیران اغلب درصدد کنترل وضعیت هستند.
  • رهبران در راستای پرورش نوآوری گام برمی‌دارند، اما مدیران وظایف گروه را بین اعضا تقسیم کرده و وظایف را محول می‌کنند.

انواع رهبری سازمان

همانطور که گفتیم رهبری تعریف بسیار متعددی دارد. بنابراین وجود بینش‌های مختلف در رابطه با رهبری سبب شده است رهبری سازمان دارای انواع مختلفی باشد:

  • رهبری اقتدارگرایانه: در این سبک رهبری، رهبر سازمان قدرت و اقتدار قانونی دارد و بدون مشورت با اعضای سازمان، تصمیمات را می‌گیرد.
  • رهبری بوروکراتیک: این سبک تقریباً مشابه رهبری اقتدارگرایانه است و وظایف اعضای گروه را به صورت دقیق مشخص می‌کند. منتهی همه اقدامات او بر اساس سیاست‌ها و دستورات سازمان صورت می‌گیرد.
  • رهبری کاریزماتیک: این شیوه رهبری با عنوان فرهمند نیز خوانده می‌شود و معمولاً این نوع رهبر در دوران بحران و بی‌ثباتی سازمان شکل می‌گیرد.
  • رهبری مشارکتی: این سبک رهبری همان سبک دموکراتیک است که همه اعضای سازمان در تصمیم‌گیری‌های آن مشارکت می‌کنند.
  • رهبری تفویضی: در این سبک رهبری اختیارات به طور کامل به زیر دستان واگذار می‌شود و رهبر در هیچ اموری دخالت نمی‌کند.

رهبری چه تأثیری بر سازمان دارد؟

رهبری در حوزه رفتار سازمانی و روابط انسانی مهمترین موضوع بوده و رهبر نفوذپذیرتربن و تأثیرگذارترین فرد بر اعضای سازمان است. همانطور که متوجه شدید، مفهوم قدرت با مفهوم رهبر کاملاً متفاوت بوده و رهبر رابطه بسیار نزدیکی با اعضای سازمان دارد.

منتهی بینش رهبری برای نفوذ با قدرت تفاوت دارد. به هر حال رهبر می‌تواند با در پیش گرفتن بینش و استراتژی کاربردی منجر به الهام بخشی اعضای سازمان شده و انگیزه لازم برای رسیدن به هدف مشترک تیم را در اعضا به وجود می‌آورد.

نتیجه‌گیری

با توجه به توضیحات ارائه شده باید گفت که رهبری واژه‌ای هیجان‌انگیز، الهام بخش و پویا است. شخص رهبر همواره تلاش می‌کند، با الگوبرداری از جایی زمینه را برای موفقیت تیم خود فراهم سازد. شخص رهبر هدایت تیم یا گروهی را بر عهده می‌گیرد و همواره تلاش می‌کند، چشم‌اندازی روشن از اهداف گروه یا سازمان را برای اعضای آن در راستای اهداف سازمان ایجاد کند.

شخص رهبر باید مهارت و هنر کافی برای مدیریت تیم در راستای هدف مورد نظر را داشته باشد. همچنین باید قدرت یافتن روشی کارآمد و کاربردی برای دستیابی به آن چیزی که هدف مشترک تیم است، نیز در وجود آن نهادینه باشد. رهبری با مدیریت تفاوت دارد و مدیریت نسبت به رهبری اقتدار بیشتری دارد و اغلب قانونمند است. اما رهبر چندان در قید و بند قوانین نیست و در سبک‌های مختلفی وجود دارد. برای رهبری در سازمان شما نیاز به تمامی این عوامل تاثیر گذار و نگرشهای درست دارید.

** این محتوا صرفا جنبه تبلیغاتی دارد و توسط سفارش دهنده آن تهیه و تنظیم شده است

ادغام چابهار با کریدور شمال_جنوب؛ برگ برنده تهران| هند و ایران در آستانه نهایی کردن توافق بلندمدت

ایجاد مسیرهای تجاری جدیدتر از طریق بندر چابهار به عنوان قطب غالب، هم شکوفایی و هم اهرم دیپلماتیک را برای ایران در آسیای مرکزی به ارمغان خواهد آورد.

تهمینه غمخوار؛ بازار: همگرایی منافع، کشورهای ایران، چین و روسیه را بیش از هر زمان دیگری به هم نزدیک کرده است. با بدتر شدن روابط با غرب، روسیه و چین به دنبال تغییر جریان های قدرت جهانی به روش هایی هستند که به نفع آنها باشد.

ادغام ایران در معماری اوراسیایی چین و روسیه به همان اندازه که برای روابط اقتصادی و امنیتی در سراسر اوراسیا اهمیت دارد، به همان اندازه پیچیده است. از آنجایی که پکن و مسکو همزمان با همکاری در چارچوب سازمان همکاری شانگهای به دنبال پیشبرد اهداف استراتژیک مربوطه خود هستند، ادغام ایران دارای پتانسیل تغییر موازنه استراتژیک بین این دو کشور است.

ایران مدت‌هاست که به دلیل تحریم‌های مستمر اعمال‌شده بر آن و نگرش خصمانه ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر ژئوپلیتیکی با مشکل مواجه بوده است. با این حال، اخیراً در قالب آغاز عملیات در بندر چابهار، وارد یک پوشش نقره ای شده است.

این بندر که در جنوب شرقی ایران در دهانه دریای عمان قرار دارد، دارای موقعیت استراتژیک ایده آلی است که شبه قاره هند را با افغانستان و همچنین کشورهای آسیای مرکزی مانند قرقیزستان و ازبکستان متصل می کند. بندر چابهار کاهش قابل توجهی در هزینه و زمان حمل کالا و بار برای تجارت بین هند و افغانستان و همچنین برای تجارت بین شبه قاره هند و آسیای مرکزی ارائه می دهد.

اگر تمام ظرفیت های چابهار محقق شود، نه تنها می تواند به دروازه تجارت هند با اروپا، روسیه و کشورهای CIS تبدیل شود، بلکه به یکی از مهم ترین بنادر در جهان تبدیل می شود

به همین ترتیب، کریدور تجارت بین‌المللی شمال_جنوب مسیر حمل و نقل چند وجهی بسیار سریع‌تری را برای تجارت با اروپا ارائه می‌دهد. همچنین، این کریدور به ضرورت استراتژیک مسکو برای حفظ نفوذ خود بر حوزه قفقاز جنوبی و دریای خزر کمک می کند. افزایش سرعت تجارت برای محموله های بین اروپا و هند در مقایسه با مسیر سنتی در امتداد کانال سوئز می تواند بین ۵۰ تا ۱۰۰ درصد باشد.

از این رو، توسعه بندر چابهار به ایران این امکان را داده است تا از طریق ارتقاء این عملیات تجاری دریایی، به عنوان یک مرکز تجارت منطقه ای ظهور کند. اگر چابهار به تمام ظرفیت های خود برسد، نه تنها می تواند به دروازه تجارت هند با اروپا، روسیه و کشورهای CIS تبدیل شود، بلکه به یکی از مهم ترین بنادر در جهان تبدیل می شود.

موقعیت استراتژیک ایران در قلب حاشیه جنوبی اوراسیا نیز این کشور را به محور جغرافیایی در طرح یک کمربند_یک جاده چین تبدیل کرده است. توانایی ایران برای فرافکنی قدرت از طریق افغانستان با حضور نیروهای آمریکایی در این کشور کنترل شده بود، اما خروج ایالات متحده و خلاء قدرت همراه آن، ایران را با گشودن راه‌های جدید برای ارتباط با آسیای مرکزی مواجه کرد.

با تردید کشورهای آسیای مرکزی مانند قزاقستان برای حمایت از تلاش‌های روسیه در اوکراین، نقش مسکو در منطقه بسیار مورد تردید است. ایران در تلاش برای ایجاد اجماع در مورد تعهدات بلندمدت به بندر چابهار به عنوان یک مرکز تجاری اصلی، زمان خود را از دست نداده است. بر همین اساس، در نشست اخیر هند و آسیای مرکزی، همه کشورهای شرکت کننده، بر لزوم تقویت روابط اقتصادی و دیپلماتیک توافق کردند.

ایران و هند متعهد شده‌اند که به کشورهای آسیای مرکزی سهمی در بندر چابهار ارائه دهند و مناطق اختصاصی را برای عملیات تجاری خود در نظر بگیرند

در همین راستا، ایران و هند متعهد شده‌اند که به کشورهای آسیای مرکزی سهمی در بندر چابهار ارائه دهند و مناطق اختصاصی را برای عملیات تجاری خود در نظر بگیرند. به طور همزمان، توافقنامه ای برای ساده سازی فرآیندها و قوانین گمرکی برای اطمینان از جابجایی کارآمدتر و بدون مانع حاصل شده است.

به گفته افراد مطلع، هند و ایران به توافق بلندمدت برای عملیات در بندر استراتژیک چابهار نزدیک شده‌اند. این قرارداد بلندمدت با اعتبار ۱۰ سال و به طور خودکار تمدید می‌شود و به‌منظور جایگزینی پیمان اولیه‌ای است که عملیات هند در پایانه شهید بهشتی بندر چابهار را پوشش می‌دهد و به صورت سالانه تمدید می‌شود.

این اقدام در زمانی صورت می‌گیرد که چین علاقه فزاینده‌ای به سرمایه‌گذاری در بنادر و سایر زیرساخت‌های ساحلی در ایران نشان می‌دهد و طرف ایرانی به دهلی نو فشار می‌آورد تا توسعه پایانه شهید بهشتی را که توسط دولت هند اداره می‌شود، افزایش دهد. این توافق بلندمدت در جریان سفر ماه گذشته سارباناندا سونووال، وزیر کشتیرانی و آبراه به ایران، به ویژه در دیدار با رستم قاسمی، وزیر توسعه شهری ایران، مورد بحث و بررسی قرار گرفت. هند قرار است در ماه جاری ( اکتبر ) یک کارگروه مشترک در مورد چابهار با کشورهای آسیای مرکزی در نگرش‌های اشتباه بورسی جهت ارتقاء استفاده از بندر ترتیب دهد. همچنین اقداماتی برای ادغام این بندر با کریدور حمل و نقل بین المللی شمال_جنوب در حال انجام است.

ایجاد مسیرهای تجاری جدیدتر، با چابهار به عنوان قطب غالب، هم شکوفایی و هم اهرم دیپلماتیک را برای ایران در آسیای مرکزی به ارمغان خواهد آورد

مقامات قرقیزستان اعلام کرده اند که در صورت استفاده از بندر چابهار، مدت زمان ترانزیت کالا بین قرقیزستان و هند می تواند از مدت زمان فعلی ۳۰ تا ۴۵ روز به تنها دو هفته کاهش یابد. این تغییرات قریب‌الوقوع نوید بسیار خوبی برای ایران می‌دهد، زیرا ایجاد مسیرهای تجاری جدیدتر، با چابهار به عنوان قطب غالب، هم شکوفایی و هم اهرم دیپلماتیک را برای ایران در آسیای مرکزی به ارمغان خواهد آورد.

بر همین اساس، ظهور چابهار بسیار اهمیت دارد چرا که در درجه اول مسیرهای تجاری را باز می کند که قبلا غیر قابل دوام بوده اند. بخش بزرگی از این انسداد قبلی به دلیل تلاش های مزمن پاکستان برای آسیب رساندن به هند از طریق مسدود کردن راه های تجاری آن از طریق افغانستان بوده است. این امر از لحاظ تاریخی برای پاکستان ارزش آزاردهنده‌ای در برابر افغانستان ایجاد کرده است و هدف آن تقویت تجارت خود پاکستان با همسایه شمالی‌ و همچنین اعطای اهرم دیپلماتیک گسترده به اسلام آباد بر کابل بوده است.

با این حال، این انسداد فرصتی را برای ایران فراهم کرده تا با ارائه راه حلی به افغانستان برای انسداد پاکستان، که مسیرهای تجاری این کشور را خفه کرده و توسعه اقتصاد نوپای آن را فلج می کرد، خود را به عنوان یک مرکز منطقه ای تجارت معرفی کند.

پاکستان امیدوار بوده به عنوان یک نیروگاه منطقه ای ظهور کند. از نظر جغرافیایی، اگرچه بندر گوادر قابل دوام است، اما موقعیت آن مشکل ساز شده است. حتی از نظر مرکزی، پاکستان با کنار گذاشتن مردم از مزایای توسعه گوادر، مرتکب خطا شد که جمعیت محلی خود را در بلوچستان از خود بیگانه کرد. در نتیجه این اشتباهات، بندر گوادر هم از نظر مالی، هم به شکل بدهی های چینی و هم مسائل عملیاتی و هم از نظر عملکردی، بر پایه های ضعیفی استوار است.

این توالی وقایع به نفع ایران بوده است. در زمانی که تهران تحت تحریم های امریکا تا حد زیادی در سطح جهانی در حال منزوی شدن است و با فشارهای مداوم مبارزه نگرش‌های اشتباه بورسی کرده است، بندر چابهار به جمهوری اسلامی این فرصت طلایی را اعطا کرده تا خود را به عنوان قطب تجارت منطقه ای معرفی کند و در رابطه با همسایه خود در آسیای میانه یعنی پاکستان و افغانستان برتری داشته باشد.

این تحولات ممکن است نوید دهنده دوران بهبود رقابت پذیری و دوام اقتصادی برای اقتصاد ایران و افزایش وزن منطقه ای باشد.

کیهان: صد‌ها رسانه خارجی در باره موفقیت رئیسی مقاله نوشتند

کیهان نوشت: وقتی آیت‌الله رئیسی به ریاست‌جمهوری رسید، در مطبوعات پرتیراژ آمریکا و اروپا صد‌ها مقاله و گزارش به چاپ رسید که درهمه آن‌ها به موفقیت ایران دردوره وی در پیشبرد اقتصادی، اعتراف شده بود.

کیهان نوشت: روی کار آمدن «سیدابراهیم رئیسی» از این جهت که می‌تواند نقطه پایان گذاشتن بر یک تفکر بنیادی باشد، «بسیار مهم» تلقی گردید. کما اینکه در سال ۱۳۸۴ انتخابات ریاست‌جمهوری ایران به دلیل آنکه آدرس یک تحول اساسی می‌داد، «بسیار مهم» تلقی گردید.

با این تفاوت که در سال ۱۳۸۴ علی‌رغم آنکه در پیروزی قاطع شخص ابهامی وجود نداشت، در مورد شخصیت فرد ابهاماتی بود، اما در سال ۱۴۰۰ این ابهام هم وجود نداشت ضمن آنکه در ۱۴۰۰، تجربه «ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد» فراروی دوطرف خط انقلاب و مقابل آن و واجد درس‌های متفاوتی برای دوطرف این خط بود.

درس آن برای رئیس‌جمهور رئیسی و نیرو‌هایی که به او رأی دادند، استوار ماندن در چارچوب اهداف انقلاب اسلامی و عدم میل به انحراف بود و درس آن برای مخالفان خارجی و داخلی انقلاب اسلامی این بود که موفقیت اقتصادی دولت ظرفیت‌های ملت ایران حول محور انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را به صحنه می‌آورد. به عبارت دیگر در سال ۱۴۰۰ جبهه انقلاب دریافت باید مراقب اعوجاج از مسیر باشد و جبهه مخالف انقلاب اسلامی به شدت نگران تکرار حماسه مردمی انتخابات ۱۳۸۸، در انتخابات ۱۴۰۴ شد.

روی کار آمدن یک نفر به‌عنوان رئیس‌جمهور به خودی خود لزوماً یک انتخاب و اتفاق راهبردی به حساب نمی‌آید کما اینکه درطول ۴۴ سال گذشته در ایران ۱۳ بار انتخابات ریاست جمهوری که هر کدام هم اهمیت خاص خود را داشت، برگزار شد، ولی همه آن‌ها راهبردی نبودند. در سال ۱۴۰۰ انتخاب سیدابراهیم رئیسی راهبردی بود چراکه خنثی‌سازی ۸ سال تلاش مشترک غرب و یک طیف خاص در داخل ایران، برای حاکم‌سازی استاندارد‌های سیاسی - مدنی لیبرالیزم بود و از این رو رویدادی «بسیار مهم» ارزیابی شد.

در واقع پیروزی آقای رئیسی به معنای آن بود که خط استیلای دوباره غرب بر ایران توسط مردم به شکست کشیده شد و ملتی در دوئلی ۴۳ ساله بر غرب که حالا بر ابزار‌های جدیدی هم مجهز بود، پیروز شد. همان‌گونه که این قلم قبلاً هم دراین ستون نوشت؛ یکی از چهره‌های سیاسی در جلسه «شورای روابط خارجی آمریکا» خطاب به غربی‌ها گفته بود اگر ما شکست بخوریم، جمهوری اسلامی از بین نمی‌رود، دشمنان غرب در ایران به قدرت می‌رسند. بیان این حرف اگرچه از زبان یک مقام مسئول ایرانی درست نبود، اما اصل مطلب واقعیت داشت.

وقتی آیت‌الله رئیسی به ریاست‌جمهوری رسید، درمطبوعات پرتیراژ آمریکا و اروپا صد‌ها مقاله و گزارش به چاپ رسید که درهمه آن‌ها به موفقیت ایران دردوره وی در پیشبرد اقتصادی، اعتراف شده بود.

البته این نکته را هم باید گفت که از سال ۱۳۹۷ به‌طور متوالی نشانه‌های شکست سیاست اعمال فشار حداکثری علیه ایران آشکار گردید و علی‌رغم به‌هم‌ریختگی دولت حسن روحانی و عدم تحرک شک‌برانگیز آن، پیش‌بینی‌های محافل مالی جهان از روند بهبود اقتصادی ایران حکایت می‌کرد. اما به‌طور خاص، پیروزی سیدابراهیم رئیسی این پیش‌بینی‌ها پررنگ‌تر و روند بهبود اقتصادی ایران را با سرعت بیشتر متجلی کرد، تا جایی که صندوق بین‌المللی پول که رشد اقتصادی سال ۲۰۲۱ ایران را نزدیک دو درصد پیش‌بینی کرده بود، در اردیبهشت ۱۴۰۱ رسماً اعلام نمود محاسبه آن اشتباه بوده و رشد اقتصادی ایران در این سال، ۳/۷ درصد بوده است. کما اینکه بانک جهانی در بررسی‌های چند ماه قبل خود رشد اقتصادی ۲۰۲۵ ایران را ۷ درصد و بیشتر از متوسط رشد جهانی پیش‌بینی کرد که البته دولت رئیسی در برنامه پنج‌ساله هفتم، این رشد را ۸ درصد برنامه‌ریزی کرده است.

تحرک اقتصادی ایران و برون‌رفت آن از تنگنا‌های ده سال اخیر برای غرب و به‌ویژه آمریکا به خودی خود بسیار وحشتناک است. چرا که اساس سیاست‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان، شکست اقتصادی ایران بوده و سیاست حفظ ساختار تحریم‌های فراگیر علیه ایران بر این اساس طراحی و اجرا گردیده است. جدای از این موضوع، تحرک اقتصادی و موفقیت دولت ایران در این میدان قطعاً وضعیت جدیدی را در ایران پدید می‌آورد و برون‌رفت ایران از مشکلات اقتصادی، بر قدرت تهاجمی انقلاب اسلامی می‌افزاید.

غرب این را یک‌بار تجربه کرده است. انتخابات ۱۳۸۸ و مشارکت ۸۵ درصدی، صحنه خیزش انقلابی ایران بود و دو سو داشت؛ یک سوی آن اشتیاق ۸۵ درصدی واجدان شرایط رأی- و عمدتاً جوانان - برای نقش آفرینی سیاسی حول شعار‌های اصلی انقلاب اسلامی - مثل عدالت و معنویت - بود و یک‌سوی آن خارج‌شدن عناصر فکری و اجرایی کارگزار غرب از صحنه بود.

غربی‌ها یک‌بار تلاش کردند از انتخابات ۷۹/۲۹ درصدی ۱۳۷۶ و انتخابات سیدمحمد خاتمی، معنایی انحرافی به اذهان مردم جهان و ملت ایران متبادر نمایند که انتخابات ۱۳۸۸ این انگاره را باطل کرد. البته پیش از آن هم پیگیری سیاست‌های لیبرالی در دولت مرحوم حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی سبب کاهش شدید مشارکت مردم در انتخابات سال ۱۳۷۲ شده و در واقع بطلان سیاست‌های اقتصادی غرب در ایران ثابت گردیده بود. انتخابات ۱۳۸۸ در واقع هم خط غرب و هم جریان غرب را مغلوب کرد.

در سال ۸۸ همه تحلیلگران می‌دانستند که رقم‌خوردن مشارکت ۸۵ درصدی مردم ایران در سی‌ویکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، محصول تلاش مجدانه و تکیه به توده‌ها و عناصر کارآمد انقلابی است. سطح گسترده خدمات دولت نهم در روستا‌ها و شهر‌های کوچک و اقدامات عدالت‌محورانه آن سبب جلب رضایت توده‌های مردم شده بود. متأسفانه، در آن زمان غرب و عوامل داخلی آن توانستند با شورش مرفهین، نتایج را تا حدی به محاق ببرند، ولی مطمئناً دشمن خود می‌دانست که مشارکت ۸۵ درصدی مردم در واقع پیروزی نگرش و سیاست انقلاب اسلامی است و نمی‌شود این را برای همیشه از چشم‌ها دور ساخت.

معنای انتخابات ۱۴۰۰ برای دوستان و دشمنان انقلاب اسلامی مشخص است. از منظر غرب، سیدابراهیم رئیسی یک عنصر «کنشگر»، «بابرنامه»، «خوش‌اقبال» و «ضدغربی» است. غرب می‌داند که موفقیت اقتصادی این دولت - که شاخص‌های غرب آن را قطعی تلقی می‌کند - ایران زخم‌خورده از توطئه‌های غرب و تحت فشار سیاست‌های نادرست دولت‌های قبل، انسجام خود را پیدا و حرکت طوفانی خود را دوباره آغاز می‌کند.

تغییر نگرش تمرکز به غرب، به تمرکز بر آسیا و دولت‌های همسایه، ظرفیت لازم را برای جلب همکاری‌های بین‌المللی و منطقه‌ای فراهم می‌کند. رسیدن ظرفیت صادراتی ایران به ۲۰۰ میلیارد - و مبادلات اقتصادی ۴۰۰ میلیارد - دلار طی پنج سال آینده که هدف‌گذاری دولت است، «جهش ویژه» به حساب می‌آید و نگرش به شرق - البته با اصلاح ساختار‌های تجاری ایران - موفقیت این هدف‌گذاری را تضمین می‌کند.

تبدیل وضعیت و حجم اقتصادی از ۳۶ میلیارد دلار صادرات سال ۱۳۹۹ به ۲۰۰ میلیارد دلار در سال ۱۴۰۶، در پنج سال آینده ایران را از رتبه ۲۴ فعلی به رتبه ۱۴ در تولید ناخالص داخلی می‌رساند. این یک تهدید فوق استراتژی برای غرب است چرا که می‌داند ایرانیان به‌طور ژنتیک، روحیه‌ای تمدن‌ساز داشته و برای کشور خود نقشی جهانی قائل هستند. این قلم قبلاً در این ستون نوشت که «مؤسسه آمریکایی پیو»، در نظرسنجی سال ۲۰۲۱ خود اعلام کرد ۸۶ درصد ایرانیان علی‌رغم سختی معیشت، از نقش منطقه‌ای کشور خود و نماد‌های آن - شهید سلیمانی - حمایت می‌کنند.

غرب نمی‌تواند دربرابر جهش اقتصادی و سیاسی ایران سکوت کند و از این رو همزمان با اعتراف به افق‌های بلند اقتصادی جمهوری اسلامی، درصدد آشوبناک معرفی کردن ایران است تا از یک‌سو طرف‌های خارجی را از گرایش به ایران و پذیرش عضویت آن در نهاد‌های مالی مهمی مثل پیمان شانگهای و پیمان بریکس بازدارند و از طرف دیگر مردم ایران را نسبت به مطلوب بودن سیاست‌های پیش‌برنده دولت خود بدبین کنند. اما غرب مثل ۴۴ سال گذشته، در این صحنه مشغول آزمون و خطاست و لذا به نتیجه‌بخش بودن آنچه علیه ملت ایران انجام می‌دهد اعتماد کافی ندارد.

به‌عنوان مثال چهار روز پیش شبکه ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی در پاسخ به این انتقاد که چرا برخلاف تلویزیون‌هایی مثل ایران اینترنشنال، از دامنه پوشش تظاهرات ضددولتی ایران کاسته است، گفت: «قرار نیست مثل تلویزیون‌های فیک اعتبارمان را یک‌سره هزینه کنیم. ما می‌دانیم که این جنبش شکست خورده است».



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.