حاشیه سود چیست و چه انواعی دارد
احتمالا واژه حاشیه سود به گوشتان آشنا باشد. برای همه کسب و کارها محاسبه این مورد از ارکان اساسی محسوب می شود و بر اساس نتیجه به دست آمده در مورد روند کسب و کارشان تصمیم می گیرند. حاشیه سود نسبت سود شرکت (فروش منهای کلیه هزینه ها) تقسیم بر درآمد آن است. نسبت حاشیه سود، در واقع میزان سود را با فروش مقایسه می کند و در نهایت این نتیجه را به شما می دهد که چطور کسب و کار و شرکت شما در کل امور مالی خود را به خوبی مدیریت می کند. با همین موضوع می توانید سود آوری کسب و کارتان را تحلیل کنید. نتیجه فرمولها همیشه به صورت درصد بیان می شود.
سه نوع متفاوت از حاشیه سود یا به عبارتی Profit Margin وجود دارد که هنگام ارزیابی یک کسب و کار مفید هستند و به کارتان می آید. حاشیه سود ناخالص ، سود خالص و حاشیه سود عملیاتی.
حاشیه سود خالص به شما سود حاصل از کل فروش را گزارش می دهد ، حاشیه سود عملیاتی سود حاصل از فعالیتهای عملیاتی را نشان می دهد و حاشیه سود ناخالص سود باقیمانده پس از محاسبه هزینه های خدمات یا کالاهای فروخته شده است.
نحوه محاسبه حاشیه سود خالص چیست
فرمول حاشیه سود خیلی ساده است. فقط باید در این فرمول، سود را حساب کنید و آن را بر درآمد تقسیم می کند. در واقع نسبت سود خالص به فروش است و برای اندازه گیری سلامت یک کسب و کار مهم است.
فرمول حاشیه سود ناخالص:
این حاشیه شود ناخالص، درآمد را با هزینه های متغیر مقایسه می کند. حاشیه سود ناخالص به شما می گوید که هر محصول بدون هزینه ثابت چه میزان سود برای شما به دست می آورد. هزینه های متغیر شامل هر هزینه ای است که طی یک فرآیند متحمل می شود و می تواند با نرخ تولید (خروجی) متفاوت باشد. یعنی در واقع هزینه های سربار را برای حاشیه سود ناخلص در نظر می گیرند. کسب و کا ها از محاسبه این مورد برای مقایسه خطوط تولید مانند مدل های خودکار یا اتوماسیان شده استفاده می کنند.
شرکت های خدماتی مانند شرکت های حقوقی می توانند از هزینه درآمد (کل هزینه برای دستیابی به فروش) به جای هزینه کالاهای فروخته شده استفاده کنند.
سود ناخالص را با استفاده از این فرمول محاسبه می کنند:
درآمد – (مواد مستقیم + کار مستقیم + سربار کارخانه)
و فروش خالص با استفاده از:
درآمد – هزینه بازده فروش ، کمک هزینه و تخفیف
حاشیه سود عملیاتی
این حاشیه هم هزینه های کالاهای فروخته شده ، هم هزینه های مربوط به فروش و اداره و هم سربار را شامل می شود. فرمول حاشیه سود عملیاتی در اکثر صنایع یکسان است ، اما نتیجه ای که در هر یک از عناصر موجود است می تواند برای هر موردی از محاسبه متفاوت باشد. فرمول حاشیه عملیتانی به شکل زیر است:
موجودی اولیه + خریدها – پایان موجودی
بعد تمام هزینه های فروش و اداری خود را با هم جمع کرده و از آن با پول و درآمد موجود در فرمول زیر استفاده می کنید:
حاشیه سود خالص
نسبت حاشیه سود خالص ، درصدی از درآمد یک کسب و کار پس از کسر کلیه هزینه ها از کل فروش ، تقسیم بر درآمد خالص است. سود خالص کل درآمد منهای کلیه هزینه ها است:
درآمد کل – (+ استهلاک + هزینه های بهره + مالیات + سایر هزینه ها)
سپس در معادله از سود خالص استفاده می کنید:
سود خالص ÷ کل درآمد x 100
این درصد به شما سود خالص شرکت را نشان می دهد.
این نسبت به دلیل ساختارهای مالی و هزینه های مختلفی که صنایع مختلف از آن استفاده می کنند ، در مقایسه با صنایع مختلف ابزار مناسبی برای مقایسه نیست.
محاسبه این موارد چگونه بر اقتصاد تأثیر می گذارد
حاشیه سود برای اقتصاد بازار آزاد که توسط سرمایه داری هدایت می شود حیاتی است. این موارد باید در مقایسه با کسب و کارهای مشابه برای جذب سرمایه گذار به اندازه کافی بالا باشد. حاشیه سود، به نوعی به تعیین میزان عرضه برای اقتصاد بازار کمک می کند. اگر کالایی یا خدماتی سود ایجاد نکند ، کسب و کارها به دنبال تولید این محصول و خدمات نمی روند.
اکثر کشورهای توسعه یافته برای بالا بردن سود خود از نیروهای جهان سوم استفاده می کنند که نیروی به نسبت ارزان تری هستند. به این وسیله چون قصد دارند محصولات خود را با قیمت های رقابتی بفروشند و شود حاشیه ی معقولی هم حفظ کنند. برای مثال در آمریکا برای پایین نگه داشتن قیمت های فروش ، کسب و کارشان را به سمت کارمندان کم هزینه در مکزیک، چین یا سایر کشورهای خارجی سوق می دهند.
محاسبه این موارد ممکن است به شرکت ها در ایجاد استراتژی های قیمت گذاری برای محصولات یا خدمات کمک کند. شرکت ها قیمت های خود را بر اساس هزینه های تولید محصولاتشان و میزان سودی که می خواهند بدست آورند تنظیم می کنند.
به عنوان مثال ، فروشگاه هایی عموما می خواهند ۵۰ درصد حاشیه ناخالص داشته باشند تا هزینه های توزیع به علاوه بازده سرمایه را پوشش دهند. به این حاشیه قیمت کلیدی می گویند هر نهادی که درگیر فرآیند رساندن کالایی به قفسه ها است ، قیمت را دو برابر می کند و خرده فروشان را برای پوشش هزینه ها به حاشیه ناخالص ۵۰٪ می رساند.
چگونگی محاسبه نقطه سر به سر یا BEP در بازارهای مالی
مانند هر بازار مالی دیگر، بازار ارزهای دیجیتال نیز با روشهای مختلفی به بررسی سود و زیان و تحلیل بازار نیاز دارد. از این رو، آشنایی با مفاهیم مختلف در بازار ارزهای دیجیتال از اهمیت بهسزایی در آشنایی با این دنیا برخوردار است. دقت داشته باشید که در صورت آشنایی کامل با مفاهیم مختلف ارزهای دیجیتال، میتوانید میزان سود خود را به حد قابل توجهی افزایش دهید و از مقدار زیان خود کم کنید.
نقطه سر به سر یکی از این ابزارهای کاربردی در تحلیل تکنیکال بوده که به سرمایهگذاران برای تشخیص وضعیت سود و زیان کمک میکند. اما نقطه BEP چه مفهومی دارد و برای آموزش محاسبه break even point باید به چه عواملی دقت کرد؟
هنگامی که درآمد شما با هزینههای ثابت و متغیر برابر شود شما در نقطه BEP قرار گرفتهاید. در این شرایط شما هیچ سود یا ضرری نکردهاید و با تحلیل و برنامهریزی صحیح از بازار، میتوانید از این نقطه گذر کنید. برای محاسبه سود خود از سرمایهگذاری در ارزهای مختلف، باید با روشهای مختلف محاسبه BEP آشنا شوید.
نقطه سر به سر چیست؟
در دنیای ارز دیجیتال، سرمایهگذاران از روشها و تکنیکهای خاصی برای تحلیل و بررسی بازار و مشخص کردن سود خود استفاده میکنند. از این روشها میتوان به نسبت شارپ یا محاسبه نقطه BEP اشاره کرد. اما break even point چیست؟
به عنوان مثال، فرض کنید که میخواهید در زمینه ماینینگ بیت کوین فعالیت کنید. توجه داشته باشید که در این زمینه، شما باید تمام فعالیتهای خود را در نظر بگیرید و متوجه شوید که میزان سود و زیان شما بر اساس کارهایی که روش محاسبه حاشیه فروش انجام میدهید، چه مقدار است. اگر مقداری که از فعالیتهای خود سود میگیرید، برابر با میزان زیان شما باشد، درآمدی نخواهید داشت و این موضوع به ضرر شما خواهد بود.
در حوزه مالی و حسابداری، هنگامی که هزینه کل شامل هزینههای متغیر و ثابت، با درآمد کل برابر شود، مفهوم نقطه سر به سر اتفاق افتاده است. در این نقطه، سرمایهگذار هیچ سود یا ضرری نمیکند و تمام هزینههای ضروری پوشش داده شدهاند. به بیانی دیگر، BEP مشخص کننده قیمت فروشی بوده که برای پوشش هزینه کل لازم است.
BEP ابزاری پرکاربرد در میان کارآفرینان، سرمایهگذاران و حسابداران برای تحلیل مالی است. محاسبه نقطه break even برای انواع کسب و کارها کاربرد داشته و میتوانند برای معاملات دنیای ارز دیجیتال نیز مفید باشد. هنگامی که یک شرکت یا معامله از این نقطه گذر کند، کسبوکار آنها به سودآوری رسیده است. اما قرار گرفتن در سطحی پایینتر از این نقطه به معنای ضرر خواهد بود. این ابزار به کسب و کارها کمک میکند تا با توجه به درآمد، هزینههای ثابت و متغیر، برنامهریزی دقیقی از شرایط خود داشته باشند.
نقطه سر به سر در دنیای ارزهای دیجیتال
تریدرها نیز میتوانند از این ابزار پرکاربرد برای مشخص کردن محدوده سود و زیان خود بهره ببرند. اگر شما قصد خرید تتر را داشته باشید، باید به قیمت تتر، هزینه کارمزد و سرمایه خود توجه کنید. با توجه به این مبالغ و استفاده از فرمول نقطه سر به سر، میتوانید زمان رسیدن به سود خود را محاسبه کرده و به تحلیل وضعیت موجود سود و زیان خود بپردازید. همچنین قادر هستید استراتژیهای معاملاتی ارز دیجیتال را بر اساس BEP طراحی کنید.
علاوه بر تریدرها، ماینرهای ارز دیجیتال نیز میتوانند از نقطه بریک ایون برای تشخیص سود یا زیان عملیات استخراج خود استفاده کنند. در این شرایط ماینرها باید هزینههای برق، دستگاه و سختافزارهای ضروری استخراج و قیمت فعلی ارز برای محاسبه BEP را در نظر بگیرند.
نحوه محاسبه نقطه سر به سر
روشهای مختلفی برای به دست آوردن نقطه BEP وجود دارد. استفاده از هر یک از این روشها، در موارد مختلف کاربرد دارد. به عنوان مثال برخی از این روشها را میتوان به نقطه سر به سر فروش کل، تعداد واحد کالای فروخته شده و قیمت سر به سر اشاره کرد. اولین قدم در آموزش محاسبه Break Even Point آشنایی با تعدادی از مفاهیم اولیه در این زمینه است.
- هزینه ثابت یا Fixed costs: هزینه ثابت به مبالغی گفته میشود که تحت تاثیر میزان واحدهای فروش رفته تغییر نمیکند. Fixed costs همچنین شامل هزینه خدمات نیز میشود.
- حاشیه فروش یا Contribution Margin: حاشیه فروش مبلغی بوده که از کم کردن هزینههای متغیر یک کالا از قیمت فروش به دست میآید. محاسبه حاشیه فروش روش محاسبه حاشیه فروش برای به دست آوردن نقطه سر به سر اقدامی ضروری است.
- نرخ حاشیه فروش یا Contribution Margin Ratio: با استفاده از این رقم میتوانید حاشیه فروش را به صورت درصدی از میزان فروش به ازای هر واحد به دست آورید.
- سود به دست آمده از نقطه BEP: شما زمانی به Break Even Point خواهید رسید که هزینه فروش با هزینههای ثابت و متغیر برابر باشد. هر فروشی فراتر از این نقطه به معنای سود خالص شما است.
محاسبه نقطه سر به سر با روش تعداد واحدهای فروش رفته
گام بعدی در آموزش محاسبه Break Even Point، شناخت رایجترین روش به دست آوردن نقطه بریک ایون است. در این فرمول باید هزینههای ثابت (Fixed costs) را بر حاشیه فروش (Contribution Margin) تقسیم کنید. برای به دست آوردن حاشیه فروش تنها کافی است که هزینه متغیر را از قیمت هر واحد یا درآمد هر واحد کم کنید.
محاسبه نقطه سر به سر بر اساس فروش کل
استفاده از این روش، در تقابل با روش محاسبه نقطه break even با اندازهگیری تعداد واحدهای فروش رفته، قرار دارد. در این روش برخلاف روش قبلی، معیار سنجش نقطه سر به سر، واحد پولی است. برای به دست آوردن مقدار BEP هزینه ثابت را بر حاشیه فروش تقسیم کنید.
نقطه سر به سر، ابزاری کاربردی در تحلیل تکنیکال
موفقیت در جهان دیجیتال، به عوامل مختلفی بستگی روش محاسبه حاشیه فروش دارد. یکی از این عوامل، آشنایی با موارد مختلف موثر در میزان سود یا زیان است. از دیگر روشهای کسب موفقیت در دنیای ارز دیجیتال، میتوان به استفاده از ابزارهای مختلف مانند خط روند یا نقطه سر به سر در تحلیلهای تکنیکال اشاره کرد. یکی از اهداف بهرهمندی از این ابزارها پاسخ به سوالات عمده سرمایهگذاران است. به عنوان برخی از سوالاتی که مطرح میشوند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: چگونه سود خود را محاسبه کنیم؟ یا چگونه از ضرر جلوگیری کنیم؟ این سوالات را میتوان با استفاده از مفاهیم مختلف، توضیح داد.
با بررسی مواردی نظیر break even point، میتوانید به نتایج مناسبی برسید. با استفاده از این موضوع، تصمیمگیری مواردی نظیر استخراج یا چگونگی استخراج موارد مختلف را به سادگی انجام دهید.
یکی از این مفاهیم، نقطه بریک ایون است. با استفاده از مفهوم نقاط سر به سر، میتوان از وضعیت سود و زیان خود در بازار فعلی، اطلاع کافی پیدا کرد. پس از آشنایی با این مفهوم، میتوانید با توجه به درآمد به دست آمده و عوامل دیگر، استراتژی فروش خود را تنظیم کنید. در این صورت، امکان انجام معاملات موفق برای شما، بیشتر میشود. همچنین میتوانید میزان ضرر و زیان خود را کاهش دهید و رشد خوبی در جهان دیجیتال، داشته باشید.
روش های محاسبه سود چگونه است؟
از آنجایی که سود نمایانگر موفقیت تجارت و کسب و کار شماست لازم است با روش های محاسبه سود آشنا شوید. بسیاری میزان سود را با ارزش شرکت و یا مجموعه در ارتباط مستقیم میدانند. به همین دلیل مهم است که مدیران اجرایی با انواع روش های محاسبه سود آشنا شوند. همانطور که از عنوان مقاله مشخص است سود روش های مختلفی برای محاسبه دارد. در صورتی که هزینه ها را از درآمد کم کنیم میزان سود به دست میاید. اگر بخواهیم این مسئله را به شکل یک فرمول نشان دهیم باید نوشت:
درآمد- هزینه= سود
البته در نظر داشته باشید که فرمول بالا از ساده ترین روش های محاسبه سود است. هر چه یک کسب و کار گسترده تر باشد، روش های پیچیده تری برای محاسبه میزان سود آن عنوان میشود. سود را به سه دسته تقسیم میکنند. سود خالص، سود روش محاسبه حاشیه فروش عملیاتی و سود ناخالص از جمله معروف ترین زیر مجموعه های سود هستند که هرکدام روش متفاوتی برای محاسبه دارند.
سود ناخالص
در روش های محاسبه سود در صورتی که بهای تمام شده کالا را از درآمد حاصل از فروش آن کسر نماییم سود ناخالص به دست خواهد آمد. بهای تمام شده کار در این بخش عموما شامل هزینه های مربوط به مواد اولیه و هزینه های مربوط به دستمزد خواهد بود. برای محاسبه سود ناخالص هزینه های یک باره همانند هزینه مربوط به تجهیزات و هزینه های سربار همانند هزینه های مربوط به مالیات در نظر گرفته نمیشوند. به همین دلیل آن را سود ناخالص گویند. برای محاسبه سود ناخالص از فرمول زیر استفاده میشود:
حاشیه سود ناخالص = (فروش خالص – COGS) ÷ فروش خالص
از میان روش های محاسبه سود، سود ناخالص چندان دقیق نیست و نباید مبنای عملکرد مجموعه باشد. عموما سود ناخالص به دلیل عدم محاسبه هزینه های عملیاتی مقدار بیشتری را نسبت به دیگر انواع سود نشان میدهد. در تهیه و تنظیم صورت سود و زیان، محاسبه سود ناخالص اهمیت دارد. سود ناخالص همچنین نشان میدهد که یک شرکت در بکارگیری نیروی کار و تجهیزات تا چه اندازه کاربردی و موفق عمل کرده است.
سود عملیاتی
در روش های محاسبه سود و برای به دست آوردن سود عملیاتی تنها به بهای کالای به فروش رسیده و هزینه تمام شده اکتفا نمیشود. در واقع برای محاسبه هزینه تمام شده فاکتورهای متعددی در نظر گرفته میشوند. هزینه هایی چون حمل و نقل، اجاره، بیمه، کرایه، حقوق و دستمزد و … همه در محاسبه سود عملیاتی در نظر گرفته میشوند؛ این موارد را هزینه های عملیاتی میدانند. در این سود هزینه هایی همچون استهلاک نیز محاسبه شده و از کل سود کم میشود. هرچند سود عملیاتی دقیق تر از سود ناخالص است اما باز هم نسبت به سود خالص کاستی هایی دارد.
فرمول محاسبه سود عملیاتی:
سود عملیاتی =درآمد عملیاتی – هزینه کالاهای فروختهشده (COGS) – هزینههای عملیاتی – استهلاک
در صورتی که هزینه هایی همچون بهره و مالیات در سود عملیاتی در نظر گرفته نشود به آن EBIT میگویند. به سود عملیاتی، درآمد قبل از مالیات و بهره گفته میشود. در محاسبه سود عملیاتی هزینه های ثابت به حساب نخواهند آمد. هزینه های ثابت شامل مواردی چون اجاره، تبلیغات، بیمه، حقوق کارمندانی که مستقیما در فرآیند تولید دخالت ندارند و … میشود.
سود خالص در محاسبه انواع روش های سود
در انواع روش محاسبه حاشیه فروش روش های محاسبه سود، سود خالص نشان دهنده توانایی شرکت برای تبدیل درآمد به سود است و محاسبه آن از اهمیت بالایی برخوردار است. سود خالص نشان میدهد که پس از محاسبه تمام هزینه ها و جریان های درآمدی در نهایت چقدر از درآمد شما باقی مانده است. به همین دلیل برای محاسبه سود خالص لازم است هزینه های عملیاتی، هزینه های سربار، COGS، هزینه های جاری و … از کل درآمد کسر شود.
فرمول سود خالص در انواع روش های محاسبه سود:
فرمول دوم:
حاشیه سود خالص = (درآمد خالص ÷ درآمد) × 100
در حقیقت سود خالص پس از کسر تمام هزینه ها به دست میاید. در نظر داشته باشید که سود خالص همیشه مقدار مثبت ندارد و ممکن است گاهی منفی شود. در این صورت دیگر سود خالص نیست و به آن زیان خالص میگویند. برای افزایش سود خالص راهکارهایی همچون رشد درآمدها و کاهش هزینه ها پیشنهاد میشود.
سود غیر عملیاتی
تا اینجا در انواع روش های محاسبه سود به سود خالص، سود عملیاتی و سود ناخالص پرداختیم. سود غیرعملیاتی یکی دیگر از روش هایی است که از آن برای محاسبه سود استفاده میکنند. هرچند نسبت به سایر روش ها کمتر متداول است اما گاها سود غیرعملیاتی هم کاربردی واقع میشود. در صورتی که مجموعه از محل فعالیت های غیر مرتبط با موضوع فعالیت فعلی سودی کسب نماید، آن را سود غیر عملیاتی گویند.
حاشیه سود شرکت
حاشیه سود (profit margin) چیست و در انواع روش ها برای محاسبه سود چه نقشی دارد؟ برای به دست آوردن حاشیه سود لازم است ابتدا سود خالص را همانطور که در بخش های قبلی به آن اشاره شد به دست آورید. در مرحله بعد لازم است سود خالص به دست آمده را بر درآمد فروش تقسیم کنید. حاشیه سود بیشتر به صورت درصدی بیان میشود و عنوان میدارد که به ازای هر صد میلیون تومان فروش چقدر سود به دست می آید. هر چه حاشیه سود درصد بالاتری داشته باشد به این معنی است که شرکت سود بیشتری کسب کرده است.
همانند انواع روش های محاسبه سود روش های مختلفی برای محاسبه حاشیه سود وجود دارد. حاشیه سود نیزبه سه بخش حاشیه سود ناخالص، حاشیه سود عملیاتی و حاشیه سود خالص تقسیم میشود. هر یکی از این موارد کاربرد مختص خود را دارند. به عنوان مثال حاشیه سود عملیاتی برای مقایسه بازده سود مجموعه در طول زمان به کار میرود.
حاشیه سود ناخالص = سود ناخالص / درآمد * 100
حاشیه سود عملیاتی = سود عملیاتی / درآمد * 100
حاشیه سود خالص = درآمد خالص / درآمد * 100
توجه داشته باشید که از بین تمام موارد ارائه شده حاشیه سود خالص بیش از بقیه به سود واقعی نزدیک است و در بیشتر مواقع برای محاسبه به آن استناد میکنند. با این حال سود عملیاتی و سود ناخالص نیز در جای خود اهمیت دارند. به عنوان مثال از سود عملیاتی برای بررسی قابلیت سوددهی عملیاتی یک واحد تجاری استفاده میکنند. سود خالص، سود ناخالص و تفاوت میان این دو یکی از مولفه هایی است که سهامداران و سرمایه گذاران توجه زیادی به آن دارند.
چگونگی محاسبه نقطه سر به سر یا BEP در بازارهای مالی
مانند هر بازار مالی دیگر، بازار ارزهای دیجیتال نیز با روشهای مختلفی به بررسی سود و زیان و تحلیل بازار نیاز دارد. از این رو، آشنایی با مفاهیم مختلف در بازار ارزهای دیجیتال از اهمیت بهسزایی در آشنایی با این دنیا برخوردار است. دقت داشته باشید که در صورت آشنایی کامل با مفاهیم مختلف ارزهای دیجیتال، میتوانید میزان سود خود را به حد قابل توجهی افزایش دهید و از مقدار زیان خود کم کنید.
نقطه سر به سر یکی از این ابزارهای کاربردی در تحلیل تکنیکال بوده که به سرمایهگذاران برای تشخیص وضعیت سود و زیان کمک میکند. اما نقطه BEP چه مفهومی دارد و برای آموزش محاسبه break even point باید به چه عواملی دقت کرد؟
هنگامی که درآمد شما با هزینههای ثابت و متغیر برابر شود شما در نقطه BEP قرار گرفتهاید. در این شرایط شما هیچ سود یا ضرری نکردهاید و با تحلیل و برنامهریزی صحیح از بازار، میتوانید از این نقطه گذر کنید. برای محاسبه سود خود از سرمایهگذاری در ارزهای مختلف، باید با روشهای مختلف محاسبه BEP آشنا شوید.
نقطه سر به سر چیست؟
در دنیای ارز دیجیتال، سرمایهگذاران از روشها و تکنیکهای خاصی برای تحلیل و بررسی بازار و مشخص کردن سود خود استفاده میکنند. از این روشها میتوان به نسبت شارپ یا محاسبه نقطه BEP اشاره کرد. اما break even point چیست؟
به عنوان مثال، فرض کنید که میخواهید در زمینه ماینینگ بیت کوین فعالیت کنید. توجه داشته باشید که در این زمینه، شما باید تمام فعالیتهای خود را در نظر بگیرید و متوجه شوید که میزان سود و زیان شما بر اساس کارهایی که انجام میدهید، چه مقدار است. اگر مقداری که از فعالیتهای خود سود میگیرید، برابر با میزان زیان شما باشد، درآمدی نخواهید داشت و این موضوع به ضرر شما خواهد بود.
در حوزه مالی و حسابداری، هنگامی که هزینه کل شامل هزینههای متغیر و ثابت، با درآمد کل برابر شود، مفهوم نقطه سر به سر اتفاق افتاده است. در این نقطه، سرمایهگذار هیچ روش محاسبه حاشیه فروش سود یا ضرری نمیکند و تمام هزینههای ضروری پوشش داده شدهاند. به بیانی دیگر، BEP مشخص کننده قیمت فروشی بوده که برای پوشش هزینه کل لازم است.
BEP ابزاری پرکاربرد در میان کارآفرینان، سرمایهگذاران و حسابداران برای تحلیل مالی است. محاسبه نقطه break even برای انواع کسب و کارها کاربرد داشته و میتوانند برای معاملات دنیای ارز دیجیتال نیز مفید باشد. هنگامی که یک شرکت یا معامله از این نقطه گذر کند، کسبوکار آنها به سودآوری رسیده است. اما قرار گرفتن در سطحی پایینتر از این نقطه به معنای ضرر خواهد بود. این ابزار به کسب و کارها کمک میکند تا با توجه به درآمد، هزینههای ثابت و متغیر، برنامهریزی دقیقی از شرایط خود داشته باشند.
نقطه سر به سر در دنیای ارزهای دیجیتال
تریدرها نیز میتوانند از این ابزار پرکاربرد برای مشخص کردن محدوده سود و زیان خود بهره ببرند. اگر شما قصد خرید تتر را داشته باشید، باید به قیمت تتر، هزینه کارمزد و سرمایه خود توجه کنید. با توجه به این مبالغ و استفاده از فرمول نقطه سر به سر، میتوانید زمان رسیدن به سود روش محاسبه حاشیه فروش خود را محاسبه کرده و به تحلیل وضعیت موجود سود و زیان خود بپردازید. همچنین قادر هستید استراتژیهای معاملاتی ارز دیجیتال را بر اساس BEP طراحی کنید.
علاوه بر تریدرها، ماینرهای ارز دیجیتال نیز میتوانند از نقطه بریک ایون برای تشخیص سود یا زیان عملیات استخراج خود استفاده کنند. در این شرایط ماینرها باید هزینههای برق، دستگاه و سختافزارهای ضروری استخراج و قیمت فعلی ارز برای محاسبه BEP را در نظر بگیرند.
نحوه محاسبه نقطه سر به سر
روشهای مختلفی برای به دست آوردن نقطه BEP وجود دارد. استفاده از هر یک از این روشها، در موارد مختلف کاربرد دارد. به عنوان مثال برخی از این روشها را میتوان به نقطه سر به سر فروش کل، تعداد واحد کالای فروخته شده و قیمت سر به سر اشاره کرد. اولین قدم در آموزش محاسبه Break Even Point آشنایی با تعدادی از مفاهیم اولیه در این زمینه است.
- هزینه ثابت یا Fixed costs: هزینه ثابت به مبالغی گفته میشود که تحت تاثیر میزان واحدهای فروش رفته تغییر نمیکند. Fixed costs همچنین شامل هزینه خدمات نیز میشود.
- حاشیه فروش یا Contribution Margin: حاشیه فروش مبلغی بوده که از کم کردن هزینههای متغیر یک کالا از قیمت فروش به دست میآید. محاسبه حاشیه فروش برای به دست آوردن نقطه سر به سر اقدامی ضروری است.
- نرخ حاشیه فروش یا Contribution روش محاسبه حاشیه فروش Margin Ratio: با استفاده از این رقم میتوانید حاشیه فروش را به صورت درصدی از میزان فروش به ازای هر واحد به دست آورید.
- سود به دست آمده از نقطه BEP: شما زمانی به Break Even Point خواهید رسید که هزینه فروش با هزینههای ثابت و متغیر برابر باشد. هر فروشی فراتر از این نقطه به معنای سود خالص شما است.
محاسبه نقطه سر به سر با روش تعداد واحدهای فروش رفته
گام بعدی در آموزش محاسبه Break Even Point، شناخت رایجترین روش به دست آوردن نقطه بریک ایون است. در این فرمول باید هزینههای ثابت (Fixed costs) را بر حاشیه فروش (Contribution Margin) تقسیم کنید. برای به دست آوردن حاشیه فروش تنها کافی است که هزینه متغیر را از قیمت هر واحد یا درآمد هر واحد کم کنید.
محاسبه نقطه سر به سر بر اساس فروش کل
استفاده از این روش، در تقابل با روش محاسبه نقطه break even با اندازهگیری تعداد واحدهای فروش رفته، قرار دارد. در این روش برخلاف روش قبلی، معیار سنجش نقطه سر به سر، واحد پولی است. برای به دست آوردن مقدار BEP هزینه ثابت را بر حاشیه فروش تقسیم کنید.
نقطه سر به سر، ابزاری کاربردی در تحلیل تکنیکال
موفقیت در جهان دیجیتال، به عوامل مختلفی بستگی دارد. یکی از این عوامل، آشنایی با موارد مختلف موثر در میزان سود یا زیان است. از دیگر روشهای کسب موفقیت در دنیای ارز دیجیتال، میتوان به استفاده از ابزارهای مختلف مانند خط روند یا نقطه سر به سر در تحلیلهای تکنیکال اشاره کرد. یکی از اهداف بهرهمندی از این ابزارها پاسخ به سوالات عمده سرمایهگذاران است. به عنوان برخی از سوالاتی که مطرح میشوند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: چگونه سود خود را محاسبه کنیم؟ یا چگونه از ضرر جلوگیری کنیم؟ این سوالات را میتوان با استفاده از مفاهیم مختلف، توضیح داد.
با بررسی مواردی نظیر break even point، میتوانید به نتایج مناسبی برسید. با استفاده از این موضوع، تصمیمگیری مواردی نظیر استخراج یا چگونگی استخراج موارد مختلف را به سادگی انجام دهید.
یکی از این مفاهیم، نقطه بریک ایون است. با استفاده از مفهوم نقاط سر به سر، میتوان از وضعیت سود و زیان خود در بازار فعلی، اطلاع کافی پیدا کرد. پس از آشنایی با این مفهوم، میتوانید با توجه به درآمد به دست آمده و عوامل دیگر، استراتژی فروش خود را تنظیم کنید. در این صورت، امکان انجام معاملات موفق برای شما، بیشتر میشود. همچنین میتوانید میزان ضرر و زیان خود را کاهش دهید و رشد خوبی در جهان دیجیتال، داشته باشید.
آموزش مفهوم حاشیه سود در تحلیل بنیادی
بهطورکلی حاشیه سود برابر است با نسبت سود به فروش شرکت.
سود عملیاتی به تفاوت سود ناخالص و هزینههای عملیاتی(عمومی،اداری،توزیع،بازاریابی و فروش) اشاره دارد.نسبت سود عملیاتی به فروش همان حاشیه سود عملیاتی میباشد که در حقیقت به کنترل هزینههای عملیاتی در فرآیند سودآوری شرکت میپردازد و بیانگر این است که هرچه این نسبت بالاتر باشد میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش هزینههای عملیاتی بیشتر است.
سود خالص نیز به تفاوت سود عملیاتی با اقلام خالص درآمدها و هزینههای غیرعملیاتی(مانند درآمدها و هزینههای مالی،سود و زیان فروش داراییها) و مالیات اشاره دارد.در حقیقت سود خالص میزان باقیمانده از سود شرکت پس از کسر تمامی هزینههاست.
نسبت سود خالص به فروش نیز همان حاشیه سود خالص میباشد که در حقیقت به کنترل هزینههای غیرعملیاتی در فرآیند سودآوری شرکت میپردازد و هرچه این نسبت بیشتر باشد بیانگر بالاتر بودن میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش کل هزینههای شرکت و به عبارتی کارایی بالای آن است.
مثال:برای محاسبه حاشیه سود خالص و عملیاتی،آخرین صورت سود و زیان (۳ماهه ۹۴) شرکت ایرانخودرو را استخراج کردهایم:
حاشیه سود خالص شرکت برابر است با سود خالص تقسیمبر فروش:
۱۴۲۰۳۰/۳۱۲۵۳۳۲۰=۰٫۴۵%
حاشیه سود عملیاتی شرکت برابر است با سود عملیاتی تقسیمبر فروش:
دیدگاه شما